جدول جو
جدول جو

معنی نصفه کاره - جستجوی لغت در جدول جو

نصفه کاره
(نِ فَ/ فِ رَ / رِ)
ناتمام. نیمه تمام. ناقص.
- نصف کاره گذاشتن، کاری را به آخر نرساندن. کاری را تمام نکردن
لغت نامه دهخدا
نصفه کاره
نیمه کاره نصفه تا نصف: چرخ خیاطیش با پارچه دبیت مانندی که نصفه کاره دوخته شده زیر سوزن مانده بود
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَ / مِ رَ / رِ)
هرکاری که تمام نشده و نیمۀ آن باقی مانده باشد. (ناظم الاطباء). نیم کاره. ناقص. ناتمام. به اتمام نرسیده.
- نیمه کاره گذاشتن، به پایان نرساندن و رها کردن.
- نیمه کاره ماندن، ناتمام باقی ماندن. به انجام نرسیدن: بعضی سخنان به اتمام نارسانیده نیمه کاره مانده است. (رشحات علی بن حسین کاشفی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نیمه کاره
تصویر نیمه کاره
ناتمام نیمه کاره: (کنار آن (خندق) فاصله بفاصله خانه های نیمه کاره آجری دیده میشد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیمه کاره
تصویر نیمه کاره
ناتمام
فرهنگ واژه فارسی سره
نیم کاره
فرهنگ گویش مازندرانی